یادمه اون موقع‌ها، روزایی که بابا سر کار بود ما باید حاضری میخوردیم! همیشه حرصم میگرفت که مامان فقط وقتی بابا خونه‌س ناهار درست میکنه! انگار ما آدم نبودیم! :/

حالا دو روزه همسر نیست و اجاق کوچیک خونه ما خاموشه. دو روزه که حتی حاضری هم حاضر نشده تو این خونه! دو روزه فهمیدم که مامان خیلی لطف میکرد که همون سفره رو هم مینداخت! دو روزه. که انگار دو ساله!


+ غر بزنم باز؟! قاضی دادخواستمونو رد کرد! چرا؟ چون اسم دو نفرو باید تو دادخواست میذاشتیم که نذاشتیم. دو نفری که هیچ آدرسی ازشون نداشتیم و قاضی فرمود عیب نداره بنویسین مجهول‌الآدرس و اصلا مهم نیست که بیان! فقط باید اسمشون باشه تو دادخواست! 

زنگ زدم به دوستم. باز از علمش سوءاستفاده کردم :( گفت قاضی میتونسته با همین مدارک رای بده و مشکلی نبوده.

دارن هاردی تو کتاب ترن هوایی کارآفرینی میگه خودتونو به ترس و شکست عادت بدید. شاید داریم عادت داده میشیم. نمیدونم.

۴۷۵. لحنم زیادی جدی شده‌ها!

قسمت سوم "متهم گریخت" یا "بوشهر"

۴۷۱. قسمت دوم "متهم گریخت" یا "سفرنامه یزد"

روزه ,تو ,قاضی ,فقط ,انگار ,خونه ,دو روزه ,که مامان ,روزه که ,تو دادخواست ,باید اسمشون

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

; لرستان سرزمین من عمومی ارتفاع سکوت محصولات کشاورزی فروشگاه ابزار شیخ علیشاهی کانون هواداران دورتموند دبستان بصیرت سیبک ارز دیجیتال دگ کوین تحصیل در کشور ترکیه